Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-08@13:51:36 GMT

پسر ۱۴ ساله دوستش را در دعوای کودکانه به قتل رساند

تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۷۶۴۲۹

پسر ۱۴ ساله دوستش را در دعوای کودکانه به قتل رساند

پسر ۱۴ ساله‌ای که به خاطر قتل دوستش با ضربه چاقو تحت تعقیب بود با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران خودش را معرفی کرد.

به گزارش سایت جنایی، دستگیری این پسر نوجوان زمانی در دستور کار کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی قرار گرفت که نیمه‌شب سه‌شنبه بیست‌و‌سوم خرداد ماه امسال، کارکنان حراست و انتظامات بیمارستان ضیائیان مرگ مشکوک پسر جوانی را روی تخت بخش اورژانس، به ماموران پلیس مستقر در بیمارستان اطلاع دادند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به این ترتیب بازپرس وحید ناصری؛ یکی از بازپرسان ویژه قتل دادسرای جنایی تهران که مسولیت شعبه چهارم این دادسرا را برعهده دارد دستور حضور تیم‌های بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی و پزشکی قانونی را صادر کرد و خود نیز راهی محل شد. بازپرس و همراهانش در بیمارستان با جسد پسر حدودا ۱۶ ساله‌ای روبرو شدند که بررسی‌های اولیه نشان داد اهل کشور افغانستان است و با ضربه چاقو به نزدیکی قلبش کشته شده است.

گزارشات اولیه هنگام پذیرش متوفی حکایت است از آن داشت که مقتول با همراهی یکی از دوستانش با آمبولانس اورژانس به این بیمارستان منتقل شده است؛ بنابراین همراهش در نخستین گام هدف تحقیق قرار گرفت و به بازپرس جنایی گفت: قاتل و مقتول هم محله‌ای و دوست بودند، اما این اواخر با یکدیگر بخاطر مسائل پیش پا افتاده اختلاف داشتند.

شاهد ماجرا ادامه داد: روز حادثه پسر جوان و قاتل در چند مرحله با یکدیگر دعوا کردند و در نهایت قاتل با شروع درگیری مجدد در یک لحظه با ضربات چاقو مرتکب قتل شد و پس از جنایت سریع پا به فرار گذاشت.

پس از پایان تحقیقات اولیه در بیمارستان و صحنه درگیری در پارک قلعه مرغی، بازپرس جنایی به ماموران دستور داد تا مخفیگاه متهم را که براساس مستندات پسری ۱۴ ساله با تابعیت ایرانی بود، شناسایی و دستگیر کنند. همچنین جسد برای معاینات دقیق‌تر به پزشکی قانونی منتقل شد.

با وجود انجام تحقیقات مختلف ماموران موفق به دستگیری پسر ۱۴ ساله نشدند تا اینکه پس از چند روز فرار پسر ۱۴ ساله خودش را به بازپرس جنایی معرفی کرد.

این متهم گفت: من کلاس هشتم هستم و با مقتول دوست صمیمی بودم، او چند سال قبل از افغانستان ایران آمده بود و از همان موقع با هم دوست بودیم. اما چند وقت بعد پیش دوستان بدگویی کرد و حرف‌های خیلی بدی پشت سر من زد. وقتی چیز‌هایی که به دوستان دیگرمان گفته بود را شنیدم رابطه‌ام با او خراب شد. البته با هم دوست بودیم، اما نه مثل سابق.

متهم در ادامه گفت: اواخر پارسال بود که مقتول پیش من آمد و یک لباس گران قیمتی که مارک‌دار هم بود از من امانت خواست، گمانم با یک دختر قرار داشت و می‌خواست سر قرار بپوشد. من، چون لباسم نو و گران بود، آن را با او ندادم. همین باعث شد مقتول دوباه شروع به بدگویی پشت من بکند.

دوباره بدگویش به گوشم رسید تا اینکه روز حادثه سراغ من آمد و ساعت دو میلیونی که تازه خریده بودم را از من امانت خواست. وقتی پرسیدم ما که خیلی وقت است هم را ندیده‌ایم از کجا می‌دانی ساعت خریده ام؟ گفت از بچه محل‌ها شنیده‌ام و آمده‌ام ساعتت را قرض بگیرم تا سر قرار بروم. من ساعت را به او ندادم سر همین درگیر شدیم، چاقو هم مال خود مقتول بود.

من اصلا نفهمیدم چطور ضربه به او خورد، وقتی آن اتفاق افتاد من خیلی ترسیدم و فوری فرار کردم، اما فکر نمی‌کردم او بمیرد. تا چند روز هم نمی‌دانستم. دو سه روز بعد یکی از دوستان خبر داد که او در بیمارستان فوت شده است. وقتی در محل اعلامیه‌ها را دیدم بیشتر ترسیدم و از خانه هم فرار کردم. در این مدت خانه دوستان مختلفم بودم، حتی به شهرستان رفتم.

اما در این مدت اصلا آسایش نداشتم و کابوس می‌دیدم، ماجرا را برای یکی از دوستانم تعریف کردم، او گفت برو خودت را معرفی کن کابوس‌هایت تمام می‌شود، برای آرامش خودت بهتر است، هر جای کشور فرار کنی بالاخره یا دستگیرت می‌کنند یا باید در ترس و کابوس زندگی کنی. دوستم پیشنهاد داد خودم را معرفی کنم و حلالیت بخواهم شاید قصاص نشوم. من هم همین کار را کردم الان عذاب وجدان کم شد، اما به هر حال من دوستم را کشته‌ام و پشمیمانم و طلب بخشش دارم، خواهش می‌کنم من را ببخشن من هیچ سابقه‌ای ندارم.

به این ترتیب بازپرس ناصری پس از شنیدن اظهارات این نوجوان با توجه به سن او قرار عدم صلاحیت صادر کرد و پرونده را برای ادامه تحقیقات به دادسرای ویژه جرایم اطفال فرستاد.

منبع: فرارو

کلیدواژه: قتل قیمت طلا و ارز قیمت موبایل پسر ۱۴ ساله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۷۶۴۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای دعوای هوشنگ ابتهاج با رهبر حزب توده

کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سوالات گردآورندگان می‌پردازد.

به گزارش انتخاب، این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. در ادامه بخش‌هایی کوتاه از این کتاب را با هم می‌خوانیم.

به آذین و تشکیلات اتحاد دموکراتیک مردم ایران

(اتحاد دموکراتیک مردم ایران، تشکیلاتی سیاسی بود که در مهر ماه ۱۳۵۷ توسط محمود اعتمادزاده (به آذین) تشکیل شد. این تشکیلات پس از انقلاب نیز به فعالیت خود به موازات حزب توده ادامه داد و با دستگیری به آذین، فعالیت آن پایان یافت.)

-ترجمه‌های به آذین رو می‌پسندین؟

بله زبان فاخر درخشانی داره، ولی تو اولین ترجمۀ جدیش ژان کریستف، جلد اول و نصفی از جلد دوم ترجمه معیوبه یعنی زمان‌های افعال زمان‌های فرانسویه مال زبان فرانسه است. مثلاً ما می‌گیم من دیدم که می‌اومد، ولی ترجمه به آذین نادرسته و این زمان‌ها فارسی نیست

-بهترین ترجمه به آذین به نظر شما کدومه؟

جان شیفته به نظرم خیلی ترجمۀ عالی داره زبان آراسته واقعاً درخشان، طبری می‌گفت اگه رومن رولان زنده بود حظ می‌کرد کار ترجمه به آذین یک بازآفرینی از جان شیفته به زبان فارسی در اومده طبری اصلشو هم خونده بود و می‌گفت کار به آذین ترجمه نیست بازآفرینیه یا اون کتاب اولن اشپیگل نوشتهٔ شارل دو کوستر ترجمه فوق‌العاده درخشانی داره. خیلی پرکار بوده به آذین

- آقای به آذین به موسیقی هم علاقمند بود؟

بله حتی تو وصیت نامه‌اش نوشته که به آداب مسلمانی مراسم کفن و دفن منو انجام بدین و بی سر و صدا جایی خاک، کنین در مسجد و خانقاه برای من مراسم نگیرین اگه دوستان و اقوام خواستن از من یادی بکنن دور هم جمع بشن و موزیک گوش کنند.

-استاد شما در جریان کار تشکیلات اتحاد دمکراتیک مردم ایران بودید؟

ببینید تا اونجا که یادمه به آذین پیش از انقلاب این تشکیلات درست کرد، ولی بعد از انقلاب نمی‌دونم چی شد که به روز به آذین به من زنگ زد. از طرز حرف زدنش فهمیدم یه چیز غیر عادیه گفت: سایه فلان روز ساعت چهار بعد از ظهر بیا خونه ما. خُب ما همچین مناسباتی با هم نداشتیم ما هر روز همدیگه رو می‌دیدیم. وقتی تعیین می‌کنه فلان روز بیا لابد یه قرار غیر عادیه من هم حدس زدم که باید یه چیز سیاسی باشه. من قبل از ساعت چهار رفتم به خونه‌اش و نشستیم و حرف‌های معمولی مونو زدیم. بعد کیانوری اومد و یه نفر دیگه هم اومد اونجا حرف اتحاد دمکراتیک و مطرح کردن که قرار بود یه تشکیلات دمکراتیک بی ارتباط با حزب توده ایران باشه.

من به کیانوری گفتم اصل این کار خیلی خوبه و تعدد احزاب مفیده و حتی برای مصلحت کار هم خوبه و اون‌هایی که نمی‌خوان تند و تیزی‌های حزب سیاسی رو داشته باشن یه جای دمکراتیکی هست که می‌تونن اونجا سر یه مسائلی باهم توافق بکنن این فکر خوبیه، ولی شما بد عمل کردین به گمان من شما یعنی کیانوری، این اتحاد دمکراتیک و تشکیل دادین و بعد بدترین آدمو برای این کار گذاشتین آقای به آذین پرچم حزب توده ایرانه؛ شما این آدم بی اینکه از حزب توده ایران بریده باشه، آوردین که یه تشکیلات مستقل راه بندازه؛ خُب همه می‌خندن. مردم کـه بـاور نمی‌کنن این فقط جعلی بودن و ریا رو نشون می‌ده.

کیانوری تند شد و گفت حالا رفیق ما سایه می‌خواد رفیق ما، به آذین رو به ما معرفی کنه! گفتم نه آقا من نمی‌خوام به آذین به شما معرفی کنم؛ آقای به آذین احتیاجی به معرفی من نداره من می‌گم بد انتخاب کردین. معنای حرف من این بود که شما این تشکیلاتو راه انداختین دیگه گفت: ما اینجا جمع شدیم راجع به اتحاد دمکراتیک صحبت بکنیم. پس تو چرا اگه موافق نیستی اینجا هستی؟ من دیگه منفجر شدم لبخند می‌زند و برگشتم به آذینو نگاه کردم گفتم: ایشون به من تلفن کرد و از نداده که من خواهش کرده ساعت چهار بعد از ظهر بیام اینجا و به من توضیح هم قضیه چیه. من خیلی خوشحال میشم پاشم برم. کیا گفت که نه من که مقصودم این نیست و حالا ما نشستیم و داریم حرف می‌زنیم. من تا آخر جلسه اخم کردم و ساکت نشستم (اخم مبارک را هم تقلید می‌کند به خنده می‌افتیم و تمام مدت این طوری نشستم کمی پشت به کیانوری) و دیوارو نگاه کردم.

آقای عظیمی عزیز اگه شما به کسی احتیاج نداشته باشین و طمع به چیزی نداشته باشین همیشه می‌تونین حرفتونو بزنین.

- استاد ارزیابی تون از این تشکیلات چیه؟

به نظرم یه خطای محض بود... به آذین هم باورش شده بود و همه نیروشو برای این اتحاد دمکراتیک گذاشته بود اصلاً در قالب یک رهبر قرار گرفته بود...

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد | کشف فیلم‌های خشن و جنایی در موبایل دختربچه قاتل
  • شکایت از عروس بعد از مرگ پسر
  • ببینید | روایت کاندیدای انتخابات مجلس از دعوای شدید خود با فردوسی‌پور و علیخانی
  • ماجرای دعوای هوشنگ ابتهاج با رهبر حزب توده
  • رهایی گروگان۶ ساله و دستگیری ۲ آدم ربا با عملیات پلیس هرمزگان
  • جزئیات جدید و دردناک از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای ؛ قصد فروش یسنا را داشتند
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای
  • کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • انتظار ۵ ساله مردم شهر جدید سهند برای احداث بیمارستانی مجهز